عضویت در گروپ


با عضویت در گروه برای شما بهترین و دیدنی ترین تصاویر + اس ام اس و جوک های جدید ایمیل میشود
عکسهای داغ... عکسهای خفن
با عضویت در گروه غزل هر شب زیباترین عکس ها رو از ما هدیه بگیرید!
برای عضویت ابتدا اینجا کلیک کنید http://groups.yahoo.com/group/khafantareen/join
سپس در صورت لزوم آیدی و پسورد خود را وارد کنید و بعد ازآن وارد صفحه ای میشوید که باید مانند تصویر زیر عمل کنید

و در آخر ایمیلی برای شما ارسال میشود و عضویت شما تبریک میگوید

Friday, June 27, 2008

اس‌ام اس و جک-خفن

ترکه سوار اتوبوس میشه بغلش یه زن میشینه زنه میشینه رو کت ترکه .-.ترکه به زنه میگه خانوم کونتون رو از رو کتم بردارید زنه میگه بی تربیت بگو باسن بعد از 5 دقیقه دوباره زنه کونش رو میذاره رو کت ترکه ، ترکه 5 دقیقه با خودش کلنجار میره یادش نمیاد که زنه چی بهش گفت رو میکنه به زنه میگه خانوم ببخشید اسم کونتون چی بود؟؟؟

یک روز ترکه سرطان میگیره بعد از کلی این دکتر اون دکتر یکی بهش میگه باید از پستونهای یک زن نامحرم شیر بخوری ، ترکه هم یک زن جنده میاره و مشغول میشه وسط کار زن حشری میشه میگه چیز دیگه نمی خوای ترکه میگه نه دکتر گفته فقط شیر بخورم زن دوباره همون سوال رو میپرسه ترکه میگه باشه حالا که اصرار میکنی دو تا کیک هم بیار باهاش بخوریم

قزوینه بد جور تو کف بوده خلاصه دیگه طاقت نمیاره و اولین بچه ایی که میبینه میکشه توی کوچه و شروع میکنه یه کم میگذره میبینه بچه داره گریه زاری میکنه باخودش میگه یه کم باهاش حرف بزنم ساکت شه خلاصه میپرسه پسرجون تو کجا زندگی میکنی؟ بچه میگه توی این کوچه. یارو میگه کدوم خونه؟ پسره میگه پلاک 8. یارو میگه کدوم طبقه؟ پسره میگه طبقه دوم. یه دفعه یارو بچهه رو برمیگردونه میگه: بابا جواد تویی؟ چرا مدرسه نرفتی؟!

بچه ها میگند جنیفر لوپز دیگه باسنش را بیمه نمیکنه!! میدونید چرا؟ چون بیچاره تازه فهمیده هرکی از عقب بزنه مقصره

زنه رشتیه بهش میگه: آقاجان! یه کفش واسه ما نخریدی ها! رشتیه میگه: ای خانم جان! تو که لنگات همیشه هواست کفش میخوای چیکار ؟

قزوینیه شب عروسیش بوده خانومو تیریپ love میبره پشت بوم و مثل آدم!!! شروع به کار میکنه ... خانومه که حسابی بهش حال میداده میگه: به به چه ستاره هایقشنگی... یه دفعه قزوینیه میگه : ببم جان امشب قشنگ ستاره هارو بشمر که از فردا باید گل های قالی رو بشمری....

ترکه داشته با دوست دخترش sex میکرده.دوست دخترش میگه بابا یه کم حرفای کثیف بزن حال کنیم.ترکه میگه ریدم تو دهنت

سالادقزوینی=کون خیار وکون هویج و کون کاهو و کون گوجه

یارو داشته میرفته مسافرت، همچین که از در خونه میره بیرون، زنش میره یه اصفهانیه و یک تهرانیه و یک ترکه رو میاره خونه، حال و هول! از قضا یارو میره ترمینال می بینه بلیطش واسه فرداس، برمیگرده خونه می بینه زنش لخته، میگه:‌ خانم چرا لختی؟! زنش میگه: آخه هوا گرمه! یارو شک میکنه، شروع می کنه به گشتن،‌ اصفهانیه رو تو کمد پیدا میکنه، ‌بهش میتوپه: مرتیکه ‌مادرقحبه، تو اینجا چه غلطی می‌کنی؟!‌ اصفهانیه میگه: بابا چرا داد می‌زنی؟! دارم کمد رو تعمیر میکنم! یارو میگه: میگه پس چرا لختی؟! میگه: ‌خوب هوا گرم بود لخت شدم! حالا باید هزار تومن هم بدی. یاروهم میگه: ‌ببخشید، من اشتباه گرفتم. هزار تومن یارو رو هم میده و میره. بعد تهرونیه رو زیر تخت پیدا میکنه، اونم میگه: داشتم تخت رو تعمیر میکردم و هزار تومن بابت تعمیرباید بدی. تا میاد هزار تومن رو بده، می بینه ترکه از تو بالکن می زنه به شیشه میگه:‌ منم کردم ...منم کردم

ترکه تعمیر کار کولر بوده یه روز یه زنه بهش زنگ میزنه که آقا کولر خونمون خراب آدرس میده و ترکه میره ترکه داشته تعمیر می کرده که می بینه زنه لخت میاد جلوی ترکه و میگه بیا با هم یه حالی بکنیم کسی خونمون نیست خلاصه ترکه تا لخت میشه یهو زنه میگه وای شوهرم داره میاد صدای ماشینش اومد ترکه هم هول میشه میگه چیکار کنم زنه یه پوستینه گوسفند میاره و میگه برو زیر پوستینه منم میگم که این گوسفند همسایه است قراره بیان و ببرن قربونیش کنن ترکه قبول میکنه و همون جور لخت میره زیر پوستین ، مرده میاد بالا و می بینه یه گوسفند تو اتاقه و چه کون تر تمیزی داره همین که زنه میره آشپزخونه مرده می کشه پایین و شروع میکنه گوسفندرو میکنه بعد گوسفنده هم داد میزنه که : بععععععععععععععع تف بزن بععععععععععععععع تف بزن بععععععععععععععععع تف بزن

یه بار یه پسره میره تو اتاق خواب بابا و مامانش میگه بابا من میرترسم میخوام بیام ابنجا بخوابم باباش میگه برو گم شو مگه نمی بینی جا نیست منم روی مامانت خوابیدم

یک صاحب رستوران با یکی از مشتریا بدجور لج بوده خلاصه توی غذاش به جای مرغ چند تا کون مرغ ردیف میکنه تا حسابی حالشو بگیره خلاصه یارو وقتی کونهارو تو غذاش میبینه شاکی میشه ولی روش نمیشه به یارو صاحب رستورانه بگه یک چندبار این دست اوندست میکنه بالاخره خودشو میزنه به پرروئی به یارو بغل دستیش که از قضا داشته مرغ میخورده میگه آقا شرمنده ها ... یک کون بدم یک رون میدی ؟

اگه گفتین چرا سوراخ عقب دخترا پرده نداره ولی سوراخ جلو داره چون خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری

سه تا اسپرم با هم بحث می کردن


اولی: من می خوام پسر بشم
دومی: من می خوام دختر بشم
سومی: دعوا نکنین توی کونیم

شبی یه بچه می ره لب پنجره و می بینه: زن و شوهری دارن حال می کنن، باباشو صدا می زنه و می پرسه؟ بابا اونا دارن چی کار می کنن؟ بابا هه می گه: هیچ چی، دارن باهم شوخی می کنن. کار زن و شوهره به جاهای باریک می کشه، باز بچه هه می پرسه؟ بابا حالا دارن چی کار می کنن؟ بابا هه باز می گه: هیچ چی، دارن باهم شوخی می کنن. بچه هه می بینه: زن و شوهره بد جورایی تو هم پیچیدن، می گه: بابا، بابا، بیا ببین: شوخی شوخی دارن ترتیب همدیگرو می دن.

یک بابایی کیرش خیلی بزرگ بوده (بزرگ تر ازین حرفها!) بهش میگن تو فلان جنگل استرالیا یک قورباغه هست، که اگه بتونی ازش یک سوال بپرسی که بگه نه، واسه هر یک نه ده سانت کیرت کوتاه میشه. خلاصه یارو با هزار بدبختی و مصیبت خودشو میرسونه به قورباغه، ازش میپرسه: خاله قورباغه، زن من میشی؟! قورباغه میگه: نه و یهو کیر طرف ده سانت کوچیک میشه. یارو یک نگاه میکنه، میبینه هنوز خیلی بلنده، باز میرسه: خاله قورباغه زن من میشی؟ باز قورباغه میگه: نه و کیر طرف ده سانت دیگه کوچیک میشه. یارو یک نگاه میکنه، میبینه تقریبا خوبه، ولی یک ده سانت دیگه جا داره کوتاه شه. دوباره میپرسه: خاله قورباغه، زن من میشی؟ قورباغهه حوصلش سر میره، میگه: گفتم که، نه نه نه نه نه

سه نفر کل گذاشته بودن سر پستونای زنشون!اولی میگه:پستونای زن من اندازه خربزه ست دومی میگه پستونای زن من اندازه ی هندونست سومی میگه با با اینا که چیزی نیست من وقتی کرست زنم رو میبرم خشک شویی یارو میگه: چتر نجات قبول نمیکنیم

یه روز تو اخبار به زنا میگن شوهراتونو بفرستید برای کمک به بوسنی زنا به شوهراشون میگن برید ولی قبول نمیکنن برای همین زنها تصمیم میگیرن برن بر علیه شوهراشون تظاهرات کنند در تظاهرات میگن: یا که میرید به بوسنی یا شب جمعه کس نیست
مردا میگن: ما نمیریم به بوسنی به کیرمون که کس نیست


یه روز یه مداح میخواسته به یه مناسبتی مولودی بخونه، به حضار اعلام می‌کنه: من هر چی گفتم شما بگید: «قربونش برم الهی» از قضا خانم این آقا مداحه، خیاط بوده و آقا اشتباهی دفتر خیاطی خانوم رو با خودش برده بوده! مداح میخونه: «دور کمر شمسی خانم، 2 متره، حضار میگن: «قربونش برم الهی»، دور سینه اقدس خانم 3 متره، «قربونش برم الهی»

زنی پس از برگشت از مسافرت هیمالیا با خود یک آینه معجزه‌گر به ارمغان آورده بود. شوهرش که قدری دیرباور بود از او خواست تا معجزه آینه را به او نشان دهد. زن فورا سینه‌های خود را لخت کرد و جلوی آینه ایستاد و گفت: ای آینه تقدیر... این سینه‌های من را دو برابر کن! ناگهان برقی جهید و تشعشعی شد و وقتی آرامش برقرار شد سینه‌های زن بسیار برجسته و خوش‌فرم شده بود! مردک که چشمهایش خیره شده بود، آینه را گرفت و عضو مردانگی‌اش را ظاهر ساخت و گفت: ای آینه تقدیر... کاری کن که این تا به زمین برسد...! دوباره برقی جهید و تشعشعی شد و وقتی آرامش برگشت هردوپای مرد به اندازه یک خیار کوچک شده بود و مردک تبدیل به یک سه‌پایه کوتاه شده بود!

یه معلمه رفته بوده دستشویی دانش آموزا، یهو یک گوز گوش خراش ازش در میره! یه پسره تخس، تازه اومده بوده تو دستشویی، شروع میکنه لگد زدن به در که: آی کس کش مادر قحبه، تو کلاس چندمی؟! معلمه از ترس آبروریزی صداش در نمیاد، ولی یارو ول کن نبوده و همینجور میکوبیده به در و خوار مادر معلمه رو دوره میکرده! آخر معلمه، صداشو نازک میکنه، میگه: من کلاس دومم. شاگرده با لگد محکم میکوبه به در، میگه: گه خوردی مادر قحبه! گوزی که تو دادی، از مال کلاس پنجمی ها هم گنده تر بود

یارو حاجیه قرار دادگاه داشته، نمیدونسته چه جور لباسی بپوشه. حاج‌آقای حجره کناری بهش میگه: حاج‌آقا، یک دست لباس کهنه رنگ و رو رفته بپوش که قاضیه دلش به حالت کباب شه. ازون طرف حاج‌آقای حجره روبرویی بهش میگه: حاج آقا یک دست لباس نو و ترتمیز بپوش که اونجا قاضیه حساب دستش بیاد با کی طرفه! حاجیه گه گیجه میگیره، آخر میره از یکی از رفقای قدیمیش ترک هم بوده میپرسه: آخر ما چی بپوشیم. ترکه بهش میگه: ببین حاج‌آقا، بگذار برات یک داستان بگم: یک روزی یک دختری ازدواج میکنه، نمیدونسته واسه توی حجله چی بپوشه. مادرش بهش میگه یک پیرهن دراز و محجوب بپوش برو تو، ولی خاله‌اش بهش میگه: نه دخترم، یک دامن تنگ و کوتاه بپوش. حاج‌آقا شاکی میشه، میگه: مرتیکه حجله رفتن اون زنیکه چه ربطی به دادگاه من بدبخت داره؟! ترکه میگه: حاج‌آقا ربطش اینه که تو جفتش توفیر نمیکنه چی بپوشی.. درهرحال آخرش کونت میگذارن!

دختر: کیر چیه؟مادر : اگه دختر خوبی باشی وقتی بزرگ بشی یکی گیرت میاد
دختر: اگه دختر خوبی نباشم چی؟مادر: خیلی گیرت میاد!

یه ترکه میره داروخونه میگه اقا یزید دارین! میگه یزید چیه؟!!ما یزید نداریم.ترکه میگه همونی که می زارن سر اونجاشون دیگه!!!!!مرده میگه بابا اسم اون که کاندومه ! ترکه میگه ایلده من نیمیدونم هر چی جلوی آبو بگیره یزید دیگه!!

یارو راهبه هفت- هشت سال تو یک قبیلة آفریقایی زندگی کرده بوده و تو این مدت کلی از آداب تمدن -مثل کشاورزی و خونه آجری ساختن و صد البته یکتا پرستی و الخ- رو یادشون داده بوده... یک روز هوس میکنه که بهشون انگلیسی هم یاد بده. خلاصه رئیس قبیله رو صدا میکنه، باهم شروع میکنن قدم زدن تا میرسن به یک درخت. راهبه اشاره میکنه به درخته، میگه: «درخت». رئیس قبیله کلشو تکون میده، اشاره میکنه به درخت، میگه: درخت! راهبه کلی حال میکنه، یکم جلوتر اشاره میکنه به یک کوه، میگه: «کـوه» بازم رئیس قبیله کلشو تکون میده، میگه: کوه! خلاصه به همین منوال جناب راهب کلی زبان به جناب رئیس قبیله یاد میده، تا اینکه بین درختا میرسن به یک زن و مرده که شدیداً به کار خیر مشغول بودن... راهبه یکم فکر میکنه، میگه: «دوچرخه‌سواری!» رئیس قبیله اخم میکنه، نیزشو در میاره، میزنه مردک بدبخت رو لت و پار میکنه. راهبه کف میکنه، میره بهش (صد البته به زبون بومی) میگه: بابا من این مدت این همه راجع به صلح و دوستی چیز یاد شما دادم، چرا زدی این بدبخت رو کشتی؟ رئیس قبیله اشاره میکنه به زنه، میگه: «دوچرخه من!»

یارو آخر شاکی میره تو یک کافه، یک گیلاس عرق سفارش میده، بعد استکانشو میگیره یک ضرب میره بالا، بلند میگه: به جدم همه وکیلا جاکشن! یک چند دقیقه بعد یک بابایی میاد جلو میز، بهش میگه: برادر اون حرفی که زدی خیلی به من برخورد. یارو با همون حالت اخم و تخم می‌پرسه: ببخشد حضرت عالی وکیلی؟! مرده میگه: نه برادر، بنده جاکشم!

دختره ترکه عروسی میکنه. همون شب فرار می کنه میاد خونه!!! باباش میگه: چته؟!!! دختره میگه:" بابا عروسی فیلم بود!! میخوان منو بـکنن!!!

یک روز یک ترکه اصلا هیچی حالیش نبوده و چشمو و گوشش بسته بوده به اسم احمد . خلاصه احمد ازدواج میکنه و یک زن میگیره به نام مریم . یک سال از ازدواجشون میگذره که مریم میبینه این احمد اصلا باهاش حال نمیکنه . این موضوع رو به مادرش میگه و مادرش میگه تو لخت بشو و برو زیر پتو و بگو احمد بیاد پتو رو از روت برداره وقتی ببینه لختی حتما میکند مریم شب این کار رو میکنه و به احمد میگه تا بیاد و پتو رو از رویش برداره خلاصه اینقدر مریم اصرار میکنه تا احمد میاد و پتو رو برمیداره و مریم رو لخت میبینه و یه هو میگه: هو هو ... مریم دودول نداره

زنه میره پرنده فروشی، میگه: من یک طوطی باهوش میخوام. یارو میبردش جلوی یک قفس، میگه: خانم این باهوش ترین طوطیه که من تاحالا دیدیم. زنه به طوطیه میگه: سلام طوطی. طوطیه میگه: سلام خانم! زنه میگه: من اگه تو رو بخرم و ببرم خونه، بعد فردا با یه آقایی بیام خونه، تو چی میگی؟! طوطیه میگه: میگم سلام جنده خانم!! زنه بهش بر میخوره و میگه: واه! چه طوطیه بی ادبی! من اینو نمیخوام! یارو فروشندهه میگه: خانم شما اصلاً ناراحت نباشین. من دو هفته باهاش کار میکنم، اخلاقش درست میشه. خلاصه زنه دو هفته بعد میاد، به طوطیه میگه: سلام طوطی. طوطیه میگه: سلام خانم. زنه میگه: من اگه تو رو بخرم و ببرم خونه، بعد فردا با یه آقایی بیام خونه تو چی میگی؟! میگه: میگم سلا م خانم. خوش اومدین آقا! زنه میگه: اگه با دو تا آقا بیام چی؟! طوطیه میگه: سلام خانم،‌ خوش آمدین آقایون! زنه میگه: اگه با سه تا آقا بیام چی؟! باز طوطی همونو میگه. خلاصه همینجور تعداد آقایون زیاد میشه تا میرسن به شیش تا آقا. یهو طوطیه شاکی میشه، برمیگرده به فروشنده میگه: ببین محمود آقا! نگفتم خانم جندست

یک بابایی رو برده بودند سربازی، یک روز می‌برنشون عملیات پرش با چتر. خلاصه اونروز می‌گذره و فرداش یارو میاد برای باباش تعریف کنه که چی کارا کردند. میگه: آره مارو سوار هواپیما کردند،‌ بعد از یک مدتی گروهبانه گفت: ما الان در ارتفاع 1000 متری هستیم،‌ هرکی داوطلبه بپره. باباش میپرسه: خوب تو پریدی؟ میگه:‌ نه هنوز...خلاصه چند نفر پریدند،‌ بعد یک مدتی گروهبانه گفت: خوب الان دیگه وقتشه،‌گروهان همه بپرند! -خوب پریدی؟ -نه..گوش کن. ‌خلاصه همه پریدند و من موندم تو هواپیما. گروهبانه گفت: سرباز! بپر!! -پریدی؟ -نه واستا بگم... من همین جور واستاده بودم اونجا. یهو گروهبانه زیپ شلوارش رو باز کرد، کیرشو درآورد گفت: ‌سرباز!‌ یا بپر، یا اینو تا دسته می‌کنم به ماتحتت! -خوب بالاخره پریدی؟ -آره... اولش یخورده!

ترکه میره میوه فروشی میگه: ‌آقا بی زحمت یه کیلو انگور بده. ‌فروشنده هم ازون آدمهای مذهبی بوده، میگه: نگو انگور، بگو میوه بهشتی! بعد ترکه میگه: ‌آقا دو کیلو هم سیب بدین. یارو میگه: نگو سیب، بگو جمال محمد! بعد ترکه بادمجون میخواسته، میگه: بی زحمت ‌یه کیلو هم کیر بلال حبشی بدین!

زنه میره دکتر، ‌میگه: آقای دکتر من کنار رونم خال داره. دکتره میاد معاینه کنه، تا دست میزنه خاله پاک میشه. چند وقت بعد دوباره همون زنه میاد، میگه: آقای دکتر من کنار رونم خال داره. بازم تا دکتره دست میماله، خاله پاک میشه. خلاصه چند بار این قضیه تکرار میشه، تا اینکه دکتره یه بار میگه: ببخشید خانم، شوهر شما نجاره؟ زنه میگه: ‌آره،‌چطور مگه؟ دکتره میگه: بهش بگین ازین به بعد وقتی میخواد ساک بزنه، مدادشو از پشت گوشش ور داره!

پیرمرده میره داروخونه، میگه: آقای دکتر، یک چهارم قرص ویاگرا بدین. دکتره کف میکنه، میگه: پدر آخه یک چهارم قرص که به جایی نمیرسه. پیره مرده میگه: ای بابا، ما که این کارا ازمون گذشت.، همونقدر بلند شه که من رو کفشام نشاشم کافیه!!!

معلمه داشته پای تخته مسئله حل میکرده، یهو یکی از ته کلاس میگه: میکنمت! یارو به روی خودش نمیاره، یکم میگذره دوباره یکی از ته کلاس میگه: میکنمت بچه کونی! باز معلمه به روی خودش نمیاره، بار سوم دوباره یکی از ته کلاس همینو میگه، معلمه تیز بازی درمیاره،گیرش میاره. شاکی از کلاس، میرخ بیرون، میره پیش مدیرِ دبیرستان میگه: بابا این چه افتضاحی؟! این چه مدرسه گندیه؟! من دارم سر کلاس ریاضی درس میدم، یک پسره هی میگه: میکنمت! مدیره میپرسه: یارو لباس سورمهای تنش نبود؟ معلمه میگه: چرا. مدیره میگه: شلوارش هم سیاه بود؟! معلمه میگه: آره خودشه! مدیره میگه: ببین این راست میگه، جداً میکنه!!!

تهرانیه به ترکه میگه: بگو بلوط، ترکه میگه: بلوط. تهرانیه میگه: کیرم تو گلوت! ترکه حسابی بهش بر میخوره، با خودش میگه من باید حال اینو بگیرم. میره یه هفته فکر میکنه، هفته بعد میاد به تهرانیه میگه: بگو شلغم. تهرانیه میگه: شلغم. ترکه میگه: کیرت تو حلقم!!!

ترکه زنش حشری نمیشده . میره پیش دکتر، میگه: آقای دکتر! یه چیزی بدین که این زن ما حشری بشه. دکتره یه دارو بهش میده میگه: ازین قطره بریز تو غذای زنت، ولی یوقت خودت نخوری ها! ترکه میره خونه، یکم از دوا میریزه تو غذای زنش، بعد با خودش میگه: این دکترا همش کس شعر میگن! بگذار خودم هم یکم بخورم امشب خوب حال کنیم! خلاصه خودشم بقیش رو میره بالا. شب خوابیده بودند بغل هم، زنش میگه: عزیزم! میگه: جانم؟! زنه میگه: من کیر میخوام! ترکه میگه: آی گفتی!!!!

شکم دختر همسایه که آمد به جلو یادم از کرده خویش آمد و هنگام درو

گفتم ای بخت بخوابیدی و خورشید دمید گفت باید ز عقب میزدی احمق نه جلو

بچه :مامان مامان من تازگیا دیگه وقتی میرینم سولاخم نمی سوزه

آفرین پسرم مگه چیکارکردی؟ هیچی رفته بودم گوشت بگیرم به آقا قصابه گفتم , بهم گفت من دکترم

بیا یه سوزن بهت بزنم ،یکم میسوزه اما دیگه تا آخر عمرت میتونی راحت برینی

زنه میره کفاشی، میگه: آقا یک کفش میخوام پشتش باز باشه، جلوش هم منگوله داشته باشه، خیلی هم گرم باشه. کفاشه یک نگاهی بهش میکنه، میگه: خانم یهو بیا پاتو بکن تو کون من!

تست عربی کنکور85: کانوا قوامین بالقسط یعنی : الف) به اقوامت قسطی کون بده ب) قسط کون اقوامت را بده ج) به اقوامت به مساوات کون بده د) کونده بیا موسسه قوامین قسطت را بده

از ترکه می پرسن زنتو کردی ؟ می گه : از بچگی عادت کردم وقتی پستون می خورم خوابم می بره

یارو ترکه پاش ترک خورده بوده بهش می گن اگه جوراب پات کنی ترکش برطرف می شه !! تر که می گه : ایلده من بیست ساله که شورت می کنم پام اما قاش کونم برطرف نمیشه

به ترکه می گن آدم تو سربازی یا کونی می شه یا سیگاری ! ترکه می گه : خدا رو شکر که من سیگاری نشدم

مامان بچه به ناظم شکایت می کنه این بچه درس نمی خونه . ناظم : بچه اگه درس نخونی مادرتو می گام مادر : این بچه حرف گوش نمی کنه شما کار خودتونو بکنین

یه زن مسیحی میره پیش یه آخونده میگه من میخوام مسلمون شم. آخونده بهش میگه: شما الان تشریف ببرید‌، بعد از اذان مغرب برگردید، ‌مراسم مسلمون شدن اون موقع انجام میشه. خلاصه زنه میره و شب برمی‌گرده. آخونده میبردش تو اتاق پشتی، بهش میگه: شما بفرمایید لباساتونو در بیارید،‌ تا مراسم رو اجرا کنیم. زنه میگه: فکر می‌کنم اشتباه متوجه شدید، من میخوام مسلمون بشم چرا باید لخت شم؟ میگه: خواهر اشتباهی نشده. هرکاری مراسم ویژه خودش رو داره! خلاصه زنه با شک و تردید لخت میشه. بعد آخونده میگه: حالا بیاین در آغوش اسلام!

مادره از بچه تخسش شاکی میشه میبردش پیش یه روان شناس که از قضا از همشهریای آذربایجانی بوده. میگه: آقای دکتر این پسر من خیلی اذیت میکنه، پدر مارو درآورده، اصلا حرف گوش نمیده، زده تلویزیون رو خراب کرده، شیشه همسایه رو شکسته، ماشین صاحب خونه رو آتیش زده. دکتره میگه: خانم شما برین روی اون تخت لخت شین تا ببینیم چیکارش می‌تونیم بکنیم! زنه میگه: آقای دکتر من گفتم پسرم شیطونه شما میخواین منو معاینه کنید؟ دکتره میگه: ‌خانم شما بفرمایید لخت شین! بنده چهل و پنج ساله که پزشک روانشناسم. زنه باز میگه: آقای دکتر! شما مثل اینکه متوجه نشدید، من می‌گم پسرم اذیت میکنه. دکتره میگه: بله خودم می‌دونم ولی همچین بچه ای رو باید مادرشو گایید!

پسره خیلی تخس بوده و دهن بابا ننه و در و همسایه رو سرویس کرده بوده. خلاصه آخرش مامانش یک آخوند خالی بندی بوده که تعصب خاصی هم به حضرت عباس داشته. این بابا ‌هرسال سر ماه محرم بالای منبر یک دروغ شاخدار می‌گفته و آبروی مسجد رو می‌برده. یک بار قرار بوده واسه محرم بره بالای منبر، شب قبلش ریش سفیدای مسجد جمع میشن، میگن چی کار کنیم؟ این باز میره سرمنبر خالی میبنده، آبروی ما رو می‌بره. آخرش قرار می‌شه که یه نخ ببندن به خایه‌های طرف، هر وقت خیلی ضایع کرد، نخه رو بکشند تا حواسشو جمع کنه و حرفشو درست کنه. خلاصه فردا شب میره سرمنبر و شروع میکنه به خطابه. یخورده که می‌گذره دور برش میداره و میگه:...آره حضرت عباس شمشیرش رو کشید ده میلیون آدم رو کشت! ملت پشت صحنه زود نخه رو میکشن، میگه یه میلیون نفر، باز میکشن، میگه صدهزار نفر، دوباره میکشن. آخونده شاکی میشه میگه: به حضرت عباس اگه خایه‌هام رو هم بکنید از صد هزار پایین تر نمیام!

یه راننده توی راه یه بچه رو سوار کردبهش سیب تعارف کرد . بچه گفت نمیخورم بهش چای تعارف کرد ، گفت نمیخورم یارو عصبانی شد گفت: "ببین ، از الان نمیخوام ونمیخورم و نمیدم نداریم".

بخند تا دنیا به روت بخنده

عشق 6 مرحله داره :
1: دیدار 2: قرار 3: بذار 4: فشار 5: درآر
6: فرار ... به امید دیدار!

یه روز یه بچه کونی کمرش درد می کنه میره دکتر دکتر میگه: برو زیر دوش آب گرم کمرتو به اطراف بچرخونو بشمار 1 (چپ)2 (جلو)3 (راست)4(عقب) وقتی کمرشو میده عقب شیر آب میره تو کونش خوشش میاد میگه: 1و2و3 رو ولش فقط ، فقط 4

ترکه سوار اتوبوس میشه بغلش یه زن میشینه زنه میشینه رو کت ترکه .-.ترکه به زنه میگه خانوم کونتون رو از رو کتم بردارید زنه میگه بی تربیت بگو باسن بعد از 5 دقیقه دوباره زنه کونش رو میذاره رو کت ترکه ، ترکه 5 دقیقه با خودش کلنجار میره یادش نمیاد که زنه چی بهش گفت رو میکنه به زنه میگه خانوم ببخشید اسم کونتون چی بود؟؟؟

یک روز ترکه سرطان میگیره بعد از کلی این دکتر اون دکتر یکی بهش میگه باید از پستونهای یک زن نامحرم شیر بخوری ، ترکه هم یک زن جنده میاره و مشغول میشه وسط کار زن حشری میشه میگه چیز دیگه نمی خوای ترکه میگه نه دکتر گفته فقط شیر بخورم زن دوباره همون سوال رو میپرسه ترکه میگه باشه حالا که اصرار میکنی دو تا کیک هم بیار باهاش بخوریم

قزوینه بد جور تو کف بوده خلاصه دیگه طاقت نمیاره و اولین بچه ایی که میبینه میکشه توی کوچه و شروع میکنه یه کم میگذره میبینه بچه داره گریه زاری میکنه باخودش میگه یه کم باهاش حرف بزنم ساکت شه خلاصه میپرسه پسرجون تو کجا زندگی میکنی؟ بچه میگه توی این کوچه. یارو میگه کدوم خونه؟ پسره میگه پلاک 8. یارو میگه کدوم طبقه؟ پسره میگه طبقه دوم. یه دفعه یارو بچهه رو برمیگردونه میگه: بابا جواد تویی؟ چرا مدرسه نرفتی؟!

بچه ها میگند جنیفر لوپز دیگه باسنش را بیمه نمیکنه!! میدونید چرا؟ چون بیچاره تازه فهمیده هرکی از عقب بزنه مقصره

زنه رشتیه بهش میگه: آقاجان! یه کفش واسه ما نخریدی ها! رشتیه میگه: ای خانم جان! تو که لنگات همیشه هواست کفش میخوای چیکار ؟

قزوینیه شب عروسیش بوده خانومو تیریپ love میبره پشت بوم و مثل آدم!!! شروع به کار میکنه ... خانومه که حسابی بهش حال میداده میگه: به به چه ستاره هایقشنگی... یه دفعه قزوینیه میگه : ببم جان امشب قشنگ ستاره هارو بشمر که از فردا باید گل های قالی رو بشمری....

ترکه داشته با دوست دخترش sex میکرده.دوست دخترش میگه بابا یه کم حرفای کثیف بزن حال کنیم.ترکه میگه ریدم تو دهنت

سالادقزوینی=کون خیار وکون هویج و کون کاهو و کون گوجه

زنه میره پارچه فروشی خرید میکنه،‌ بعد به فروشنده میگه: چقدر میشه؟! یارو میگه:‌خانم شما نمیخواد پول بدین، بجاش یه دور از جلو به من بدین! زنه میگه:‌ حاج‌آقا اینجوری که خیلی گرون میشه! اگه میخواین من یه دور از عقب بهتون میدم! یارو میگه: ‌نه خانم این که خیلی کمه! به جون بچه‌هام اینی که شما میگید قیمت خریدشه

پسر ترکه میره پیش یک افسره پلیس، ازش می‌پرسه: ببخشید ساعت چنده؟ یارو میگه: ده دقیقه به ده. میگه: ساعت ده بیا بکنمت! بعد هم می‌زنه به چاک، افسره هم میفته دنبالش. پسره می‌دوه تو خونشون، درو پشت سرش می‌بنده. پلیسه در خونه رو میزنه، ترکه میاد دم در، ‌می‌گه: ‌بعله؟ افسره نفس-نفس زنان میگه:‌ آقا این چه وضعیه؟! پسرتون به من گفته ساعت ده بیا بکنمت!! ترکه هم میگه:‌ خوب بابا چه خبرته؟! هنوز که پنج دقیقه مونده

یه افسر ارتش را تبعید میکنن به بیابون . بعد از چند وقت به افسره فشار میاد (از نظر جنسی) و از یه گروهبان میپرسه : ببینم اینجا وقتی به تو فشار بیاد چکار میکنی؟ گروهبان میگه : جناب سروان یه شتری پشت خونه هست که... افسره عصبانی میشه و حرفش را قطع میکنه میگه: خفه شو بچه پررو . برو گم شو . بعد از چند هفته دوباره از گروهبان همون سوال را کرد و گروهبان گفت : جناب سروان یه شتری پشت خونه هست.... افسر گفت : خفه پدر سگ باز پررو بازی کردی !! بعد از چند ماه دیگه به افسره بد جوری فشار میاد و یواشکی میره پشت خونه و ترتیب شتره را میده !!! اما چون شتره پیر بوده میمیره . فرداش که میره سر کار میبینه همه دارن گریه میکنن . میپرسه : برای چی گریه میکنین؟ یکی جواب میده : جناب سروان یه شتر اون پشت بود . هر وقت به ما فشار میومد میرفتیم سوارش میشدیم ما رو میبرد در خونه یه جنده با حال !!

یارو داشته سخرانی می کرده می گه:این چه وضعیه دختران دارند مانتوها کوتاه ! کمرا تنگ ! شلوارا کوتاه! رو سینه ها بازیهو یکی داد می زنه ،حاج آقااومدی اشکمونو در بیاری یاآبمونو؟

ترکه میره عربستان، یه روز براش یه کار خیر پیش میاد(!) میخواد یه کاندوم بخره، ولی یک کلوم هم عربی بلد نبوده. خلاصه میره داروخونه، کیرش رو در میاره میگذاره رو میز، پولم در میاره میذاره کنارش. عربه هم فکر میکنه شرط بندیه، کیرش رو میندازه رو میز و پولا رو برمیداره!

یه شب تو کلانتری افسر نگهبان و استوار حوصله شون سر رفته بود . افسر نگهبان به استوار گفت برو یکی رو الکی بگیر بیار یه کم سره کارش بزاریم. استوار میره و یه ترکه رو میاره . افسر نگهبان میگه:این مرتیکه چیکار کرده؟ استوار میگه:تو قهوه خونه با چیزش داشت چای شیرین هم میزد!!! ترکه میگه:جناب سروان دروغ میگه . اولش مگه من خرم که با چیزم چای هم بزنم چیزم میسوزه. دوما چیز من گنده است تو استکان چای نمیره. شما باور نمیکنید؟جناب سروان بیا یه لیس بزن اگه شیرین بود منو بنداز زندون !

قزوینی داشته ترتیب یه بچه رو می‌داده. بچه هم که اون زیر خیلی بهش سخت می‌گذشته داد می‌زده:‌ کمک.... کمک.... قزوینی شاکی می‌شه می‌گه: ببم جان اولا که از کمک خبری نیست دوما اگه کمک هم بیاد کمک من میاد نه کمک تو!

یه ترکه می‌ره پیش دکتر و می‌گه: آقای دکتر، اگه نمی‌خندی من مشکلمو برات بگم. خلاصه دکتره هم کلی مرام میزاره که: این چه حرفیه آقا، دکتر محرم مردمه و از این صحبتها. خلاصه یارو رو راضی می‌کنه که مشکلشو بگه. ترکه هم می‌گه: من یکی از تخمام بزرگتر از اون یکیه. بعد هم دست می‌کنه تو شلوارش و یه تخم اندازه توپ بسکتبال می‌زاره روی میز دکتره تا چشمش به تخم یارو می‌افته می‌زنه زیر خنده. ترکه هم شاکی می‌شه و می‌گه: حالا که خندیدی اون بزرگه رو نشونت نمی‌دم!

Saturday, April 19, 2008